سال هشتم هجری است. سپاه 10 هزار نفری اسلام به فرماندهی حضرت محمد (ص) ، فاتحانه وارد مکه می شود.
رسول خدا ، 13 سال در آن شهر مردم را به اسلام دعوت کرد و چیزی جز ستم و توهین از آنان ندید.
مکیان ، حتی یک بار او و پیروانش را به مدت سه سال از شهر بیرون کردند تا مسلمانان ، در سخت ترین شرایط آب و هوایی و اقتصادی در شعب ابی طالب زندگی کنند. در همان سال ها بود که خدیجه (س) همسر وفادار پیامبر از دنیا رفت.
هنگامی که لشکر محمد(ص) وارد مکه می شد ، جنگ هایی که ابوسفیان و سایر مشرکان با پیامبر و مسلمانان داشتند و نیزه ها و شمشیرهای آنان که به خون یاران پیامبر سرخ شده بود ، از فکر و ذهن سپاهیان اسلام مرور می گذشت.
پیامبر می توانست دستور دهد همه مشرکان و در رأس آنها ، ابوسفیان به اشدّ مجازات برسند. اینک دست بالا ، با سپاه او بود.
نبی رحمت(ص) ، اما مدارا پیشه کرد و هموطنان خود را ولو آن که در « فتنه جنگ مسلحانه علیه اسلام و مسلمین» شرکت داشتند را بخشود. حتی به سرکرده آنها امان داد و فراتر از این ، اعلام کرد که هر که به خانه ابوسفیان برود ، در امان است ، همان گونه که پناهندگان در مسجد الحرام نیز در امان اند.
پیامبر حتی قاتل عمویش را نیز بخشود و از خونش گذشت و فرمود: کسی که بر مردم آسان نگیرد نباید انتظار رحمت داشته باشد... .
رفتاری چنان کریمانه باعث شد اسلامی که در آغاز کار ، نمازهایش با حضور سه نمازگزار - پیامبر و علی(ع) و خدیجه(س) - و به طور مخفیانه اقامه می شد، به دینی جهانشمول تبدیل شود و از شهر کوچک مکه به همه قاره های جهان برسد و بیش از یک میلیارد پیرو داشته باشد.
***
سال 1435 هجری است . چندی قبل از آن ، در یکی از سرزمین هایی که مردمانش اسلام آورده و منادی دین رحمت نیز شده اند، بین گروه هایی از مردمانش ، اختلافاتی به وجود آمده که به مراتب کوچک تر از اختلاف خونینی بود که بین پیامبر اسلام(ص) و ابوسفیان وجود داشت؛
ابوسفیانی که شمشیر به دست گرفته بود تا ریشه اسلام را بزند و محمد(ص) را بکشد و از همین رو جنگ هایی همچون بدر الاکبر ، سویق، احد، حمراءالاسد، بدر الموعد و خندق را علیه پیامبر فرماندهی و ساماندهی کرده بود.
در یکی از همین جنگ ها - احد - بود که حمزه ، عموی دلاور و نامدار پیامبر به شهادت رسید و جگرش را در آوردند و خوردند.
اما در سرزمینی که سخنش رفت ، برخی از کسانی که خود را پیرو آخرین رسول الهی می دانند، چیزی از کرامت پیامبرشان را در وجود خویش ندارند. آنان هر آن که در خط و باند و جناح سیاسی شان نیست را به عناوینی چون فتنه گر و محکوم فتنه می نوازند و می رانند.
اتفاقات تلخ 88 که بعد از انتخابات ریاست جمهوری رخ داد، اینک به بخشی از تاریخ ایران تبدیل شده است. طرفین دعوا ، که چند کاندیدای مخالف بودند، اینک داعیه ریاست جمهوری ندارند، چه آن که یکی رئیس جمهور شد و دوره اش به اتمام رسید و آن دیگران هم با روی کار آمدن روحانی ، اهداف خود را محقق شده می بینند و می دانند که اساساً زمین بازی آنها برای کسب ریاست جمهوری وجود خارجی ندارد.
هم موافقان کاندیدایی که بعدها رئیس جمهور شد و هم مخالفان او ، آرام نشسته اند و زندگی خود را می کنند. منطق زندگی بر همه شان حکمفرماست چون می دانند که آن ماجرا تمام شده و اینک وقت ساختن کشوری است که بدون اتحاد ملی هرگز آباد نمی شود.
اما عده ای افراطی، که اتفاقاً بیش از همه ادعای اسلام و مسلمانی و تبعیت از ولایت فقیه دارند، دست بردار نیستند. نان و نام آنها در کاسبی حوادث 88 است. کاسبان فتنه را می توان از ادبیات شان شناخت: هر کس که با آنان نیست را فتنه گر می نامند و برایش هیچ حقی قائل نیستند. اگر کسی از مخالفان شان در جایی مشغول به کار شود، هیاهو می اندازند که وا اسلاما! فتنه گران در فلان جا کار می کنند و حال این که فتنه و فتنه گر اصلی خودشان هستند که نمی خواهند جامعه روی آرامش ببیند.
پیامبر (ص) که در جایگاه تصمیم گیری بود ، قاتلان نزدیکانش را عفو کرد اما اینان که در جایگاه تصمیم و قضا هم نیستند، چنان وانمود می کنند که گویی کسی کشته شده و اینان ولی دم هستند و باید تصمیم بگیرند و تصمیم هم گرفته اند که نبخشند!
جالب این که اینان بر آنند که هر که در ماجرای 88 دستگیر و محکوم شد نیز به عنوان "محکوم فتنه" باید از حقوق قانونی خویش بی بهره باشد و حال آن که قوانین همین جمهوری اسلامی که آقایان نانش را می خورند، تکلیف را مشخص کرده که کدام محکوم از چه حقوقی و تا چه زمانی محروم است.
راست می روند و چپ می آیند و در گذشته افراد کنکاش می کنند تا بلکه جمله ای از کسی پیدا کنند که الان می شود بر سرش چماق کرد. اینان، این قدر حقیرند!
ای کاش اینان ، نه به نام اصولگرایانی که به اصول اسلام پایبندند که به عنوان گروه هایی صرفاً سیاسی و بدون هزینه کرد از دین محمد(ص) ، این رفتارهای حقیرانه و کینه توزانه را از خود بروز می دانند.
شک نکنید که هر کدام از اینان ، به جای حضرت محمد(ص) ، به پیامبری می رسید ، حتی همسرانشان نیز بدان ها ایمان نمی آوردند. آیا اگر اینان فاتحان مکه بودند، حمام خون به راه نمی انداختند؟!
به راستی پیامبر رحمت (ص) کجا و مدعیان پیروی از او کجا؟!
منبع :عصر ایران
شیعه به تولّی اَر مُسلَّم گردد........با رکن تبرّی است که محکم گردد
یافاطمه! لعن قاتلت روزی ماست..........یا رب نکند که رزق ما کم گردد